به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، روزنامه آمریکایی نیویورک پست (New York Post) در گزارشی به خروج جنگنده های روسی از سوریه پرداخته، و مدعی است این تصمیم به خاطر هراس رئیس جمهور روسیه از گسترش نفوذ و قدرت ایران و یا به عبارتی "امپراطوری ایران" در منطقه است.
در این گزارش آمده است: «ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، با دستور خروج
بخش عمده نیروهای روسی از سوریه، جهان را شگفت زده کرد. حتی تحلیلگران
نظامی نیز کاملا از این اتفاق شوکه شدند.»
نگارنده این گزارش در ادامه می نویسد: «خود من، گمان می کردم که تمامی نیروهای حامی رژیم بشار اسد، پس از تازه کردن نفس، دوباره حملات خود را از سر خواهند گرفت. اما چه اتفاقی افتاد؟
با نگاهی به گذشته شاید اینگونه به نظر آید که پوتین به آنچه می خواست دست یافت و نیروهایش اهداف اصلی خود را عملی کرده و ضمن تحکیم جایگاه رژیم بشار اسد، فرصتی برای تنفس به آن ها داد و پوتین این فرصت را خواهد داشت که در آینده نیز به راحتی در امور خاورمیانه مداخله کند. با تمام اینها، تصمیم پوتین، مانند آب سردی بود که بر سر همه ریخت؛ البته بجز ایرانی ها.»
نگارنده این گزارش ضمن تحلیل علل ورد پوتین به جنگ سوریه می نویسد: «پوتین
به خاطر رفاقت با اسد وارد سوریه نشده بود. در حالی که قدرت آمریکا در
منطقه رو به زوال گذاشته بود، او نیروی هوایی و کماندوهایش را برای گسترش
نفوذ منطقه ای به سوریه فرستاده بود؛ او گمان می کرد که فرصتی استراتژیک
پیش رویش است که نباید آن را از دست بدهد. و البته پوتین قطعا از بشار اسد
توقع قدردانی داشته است چرا که نجات او در دستان روسیه بوده است؛ غافل از
آنکه قدردانی در کارنامه خاورمیانه جایگاهی ندارد. همانطور که آمریکایی ها
دریافته اند که تشکر این منطقه مانند نیش مار کبری است.
در کنار همه اینها، باید به عامل هزینه های جنگ نیز توجه داشت در حالی که اقتصاد روسیه شرایط خوبی را تجربه نمی کند و پوتین مجبور به پایین آوردن سرعت نوسازی نظامی کشورش شده است.»
واشنگتن پست، در ادامه از علت اصلی و پشت پرده خروج پوتین از سوریه سخن به میان آورده و مدعی است: «با وجود تمامی مسائل مطرح شده، پشت پرده خروج ناگهانی پوتین، باید علتی فراتر از کمک به گفتگوی صلح، مشکل مالی و یا رنجش شخصی از اسد وجود داشته باشد.
واقعیت آن است که ژنرال ها، دیپلمات ها و نیروهای اطلاعاتی پوتین از میزان تسلط و نفوذ ایران بر سوریه، عراق و لبنان شوکه شده بودند.
پویتن در حالی که لرزه به اندامش افتاده بود، دریافت که کمپین نظامی اش به جای گسترش نفوذ مسکو می تواند در نهایت به سود امپراطوری در حال ظهور فارسی/ایرانی تمام شود. همانطور که کمپین نظامی ما و عملیات های ویژه آمریکا علیه داعش با وجود ضروری بودنش، به ناچار موجب تقویت نفوذ و سلطه منطقه ای ایران است.
آن هایی که در آمریکا نسبت به تشکیل امپراطوری رو به رشد ایرانی در منطقه خاورمیانه هشدار داده بودند با حمایت چندانی از سوی واشنگتن مواجه نشدند، چرا که رئیس جمهور فعلی آمریکا با اشتیاق به دنبال نهایی کردن توافق هسته ای هولناک خود با ایران بود و از سوی دیگر، خاورمیانه بسیار دورتر از مرزهای آمریکا قرار دارد؛ اما داستان در مورد پوتین کاملا متفاوت است.
تزار روس گمان می کرد که در حال بازی دادن ایران و استفاده از آن ها به
عنوان اهرمی علیه نفوذ آمریکا است؛ به آن ها سلاح می فروشد و در جنگ زمینی
سوریه از آن ها بهره می برد در حالی که جنگنده هایش بدون هیچگونه تهدیدی به
حمله هوایی دست می زنند.
اما ناگهان ورق برگشت. برخلاف انتظارات پوتین، ایران نه تنها متحدی تاثیرپذیر و منعطف نبود بلکه در مسیر گسترش تسلط و نفوذ خود بر پهنه گسترده ای از مناطق استراتژیک قرار داشت؛ ایران هیچ علاقه ای به بازی کردن نقش یک شریک کوچک برای هیچ کس را نداشت.
ناگهان پوتین خود را مقابل چشم اندازی از یک امپراطوری شیعی مجهز به تسلیحات هسته ای در جنوب روسیه دریافت. همان موشک های ایرانی که قابلیت رسیدن به اسرائیل را دارد، قابلیت هدف قرار دادن بسیاری از شهرهای روسیه را نیز خواهد داشت.
ما در دام افتادیم، اما پوتین نه! او از دام گریخت.»