بصائر

فرهنگی ، سیاسی ، ورزشی ...

بصائر

فرهنگی ، سیاسی ، ورزشی ...

آخرین نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله

زندگی مبارک پیامبر اکرم، حضرت محمد صلی الله علیه و آله تا 10 سال پس از هجرت ادامه یافت. در هر یک از این سالها وقایع مهمی اتفاق افتاده است، که هم از نظر تاریخ عمومی، و هم تاریخ اسلام، و هم از نظر دینی و ماهیت خود اسلام، دارای اهمیتهای ویژه است. از جمله، در این مدت، اسلام توسعه یافت و به سراسر جزیرة العرب رخت کشید.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
رسول خدا ، پیامبر

  

اندک اندک، سال دهم هجری فراز آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله در این سال به سفر حجة الوداع رفت. در بازگشت از این سفر، واقعه غدیر به وقوع پیوست. پس از واقعه غدیر، پیامبر صلی الله علیه و آله همراه کاروانها، به مدینه آمد. چیزی نگذشت که بیمار شد، و هنگام درگذشت او نزدیک گشت. مولفان و محدثان معتبر و عالمان موثق، وقایع هفته های آخر عمر پیامبر صلی الله علیه و آله را چنین نقل کرده اند، که ما خلاصه ای از آن را در اینجا می آوریم.

دو امانت گرانبها

هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از حجة الوداع بازگشت، و معلوم شد که رحلت او نزدیک شده است، پیوسته در میان اصحاب خود خطبه می خواند و سخن می گفت، و آنان را از فتنه ها و دگرگونیها بر حذر می داشت، و تاکید می فرمود که از روشها و سنتهای او دست نکشند، و در دین خدا بدعت نگذارند، و از خاندان او (علی بن ابیطالب و امامان بعد از علی علیهم السلام) پیروی کنند، و آنان را تنها نگذارند، اختلاف درست نکنند، از دین بر نگردند. مکرر فرمود:

هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از حجة الوداع بازگشت، و معلوم شد که رحلت او نزدیک شده است، پیوسته در میان اصحاب خود خطبه می خواند و سخن می گفت، و آنان را از فتنه ها و دگرگونیها بر حذر می داشت، و تاکید می فرمود که از روشها و سنتهای او دست نکشند، و در دین خدا بدعت نگذارند، و از خاندان او (علی بن ابیطالب و امامان بعد از علی علیهم السلام) پیروی کنند، و آنان را تنها نگذارند، اختلاف درست نکنند، از دین بر نگردند

«مردم! من از میان شما می روم... در قیامت از شما می پرسم که در حق آن دو چیز گرانقدر بزرگ که در میان شما باقی گذاردم، یعنی کتاب خدا و امامان و عترت، چه کردید؟! توجه کنید که در میان آنان چگونه رفتار خواهید کرد؟ قرآن و خاندان من از من جدا نخواهند شد، تا لب حوض کوثر، که بر من وارد شوند. بدانید که علی بن ابیطالب وصی من است.»
این سخنان را پیامبر صلی الله علیه و آله مکرر می گفت و در مجالس متعدد القا می فرمود.

فرمانی که سرپیچی شد

پیامبر صلی الله علیه و آله در ایام نزدیک به رحلت خود، اسامة بن زید را فرا خواند، و او را امیر سپاه قرار داد، و امر کرد که مردم به او بپیوندند و جزء سپاه او شوند. و اسامة فرمود، برای جهاد و غذا به جایی رود که پدرش (زید) آنجا شهید شده بود (بلاد روم).
یکی از حکمتهای تجویز این سپاه ایمن بود که مدینه از برخی کسان خالی شود، و آنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدس می زد با خلافت امام علی علیه السلام مخالفت کنند، به هنگام فوت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نباشند. لیکن چنین نشد و نرفتند و به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله عمل نکردند، و به سپاه اسامه نپیوستند.

مردگان بیدار، بیداران مرده

پیامبر صلی الله علیه و آله بیمار شد. چون حالت بیماری رسید، دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفت، و به سوی بقیع (گورستان مدینه) رفت. بیشتر اصحاب نیز در پی پیامبر صلی الله علیه و آله روان گشتند. چون به بقیع رسید فرمود:
«السلام علیکم یا اهل القبور؛ سلام بر شما ای مردگان خفته در گور، خوشا به حال شما، چون شما نجات یافتید از فتنه هایی که در پیش است، زیرا که فتنه هایی از سوی مردم روی کرده است مانند سیاهی های شب تار...»
آنگاه مدتی ایستاد، و برای همه مردگان بقیع، طلب آمرزش کرد .پس به خانه بازگشت.

آخرین سخنان بر فراز منبر

بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله شدت یافت. پی از سه روز به مسجد آمد، در حالی که دستاری بر سر بسته بود، و دست راست خود را بر دوش امام علی علیه السلام گذاشته بود، و دست چپ را بر دوش فضل بن عباس. آمد و بر منبر بالا رفت و نشست و فرمود:

یکی از حکمتهای تجویز این سپاه ایمن بود که مدینه از برخی کسان خالی شود، و آنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حدس می زد با خلافت امام علی علیه السلام مخالفت کنند، به هنگام فوت پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نباشند. لیکن چنین نشد و نرفتند و به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله عمل نکردند، و به سپاه اسامه نپیوستند 

«ای مردمان! من از میان شما می روم. هر که را نزد من وعده ای است بیاید و وعده خویش بطلبد. هر کس از من طلبی دارد بیاید و بگیرد. ای مردم! میان خدا و احدی از مردم، جز عمل و اطاعت خدا، وسیله ای نسبت... ای مردم! کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار می شود. کسی آرزو نکند که بدون اطاعت خدا، به رضا و خشنودی خدا می رسد. سوگند به خدایی که مرا به حق به پیامبری فرستاد، جز عمل نیکو و رحمت خدا، مایه نجاتی از عذاب وجود ندارد.  خود من اگر معصیت کنم هلاک خواهم شد...».
آنگاه از منبر فرود آمد، نمازی خفیف با مردم خواند، و به خانه بازگشت.

سر بر بالین برادر

همینگونه بود، و دو سه روزی بگذشت، اصحاب به دیدارش می آمدند و برای فراق پیامبر صلی الله علیه و آله می گریستند. پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیک مرگ خویش، باز امام علی علیه السلام را پیش خود خواست. به او وصیتها و سفارشهایی چند کرد. و چون لحظه مرگش فرا رسید به امام علی علیه السلام فرمود: 
«سر مرا در دامن خود گذار، که امر خداوند رسیده است. روی مرا بسوی قبله بگردان. و تو خود مرا غسل ده و کفن کن، و نخست تو خود بر من نماز گزار... در همه این کارها از خدا یاری بخواه....»

وداع جانگداز

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دیده از جهان فروبست. امام علی علیه السلام بدن پیامبر صلی الله علیه و آله را بپوشاند، و سپس با همراهی فضل بن عباس، به غسل دادن و کفن کردن بدن پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت و خود به تنهایی پیش ایستاد، و بر بدن پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند. گروهی از صحابه در این لحظات در کنار بدن پیامبر صلی الله علیه و آله نبودند، بلکه بدن او را رها کرده بودند، و وصی او را تنها گذارده بودند، و در پی به دست آورن مقام جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله بودند.
سپس امام علی علیه السلام در میان مردم رفت و گفت: 
«پیامبر صلی الله علیه و آله در حال حیات و ممات، پیشوای ماست، مردم خود خود دسته دسته بروند و بر بدن او نماز (نماز میت) بخوانند.»
مردم دسته دسته می آمدند، و بر بدن پیامبر صلی الله علیه و آله نماز می خواندند. پیامبر صلی الله علیه و آله را در خانه خود، در محلی که جان سپرده بود، به خاک سپردند. به هنگام دفن، امام علی علیه السلام داخل قبر شد، و کفن را باز کرد، و صورت پیامبر صلی الله علیه و آله را از کفن درآورد، و گونه مبارک آن حضرت را، رو به قبله، بر روی خاک نهاد. آنگاه لحد پیامبر صلی الله علیه و آله را چید و خاک بر روی آن بزرگوار ریخت .


* برگرفته از  کتاب «بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی »، محمدرضا حکیمی .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.